مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بازنگری گونههای جنس ممرز Carpinus L.)) در ایران براساس نشانگرهای مولکولی (ITS و trnh-psbA)
1
13
FA
10.22092/ijrfpbgr.2012.6377
جنس ممرز از عناصر مهم جنگلهای هیرکانی میباشد که در ارتباط با تعداد گونههای آن در ایران براساس نشانگرهای ریختی اختلاف نظر وجود دارد. از این رو در این تحقیق سعی در ردهبندی گونههای این جنس براساس نشانگرهای مولکولی شده است. در این راستا از دو آغازگر بسیار پرکاربرد هستهای (nrDNA ITS) و کلروپلاستی(trnH- psbA) استفاده گردید. DNA ی کل با استفاده از روش CTAB از برگها استخراج و بعد محصولهای PCR شده توالییابی، همردیفسازی و تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی با استفاده از روشهای بیشترین صرفهجویی (Maximum Parsimony) با استفاده از نرم افزار PAUP* 4.b10 انجام شد. نتایج حاکی از کاراتر بودن آغازگرnrDNA ITS نسبت به trnH- psba در تفکیک و شناسایی گونههای این جنس بود. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که گونههای مختلف این جنس در دو کلاد جداگانه قرار میگیرند. به طوری که نمونههای هرباریومی ممرز با مبدأ ارسباران که تا به حال با نمونههای جنگلهای خزری یک گونه پنداشته شده بود، کاملاً از یکدیگر تفکیک شده و در کلاد جداگانه قرار گرفتند و احتمالاً گونه جدیدی از ارسباران باشد. گونه کچف نیز با گونه لور یکسان قلمداد گردید. در واقع میتوان گفت که تعداد گونههای جنس ممرز در ایران براساس مارکر ITS سه گونه و شامل ممرزهای هیرکانی، ممرزهای ارسباران و لور میباشد و کچف بهعنوان یک گونه مجزا مورد تأیید قرار نمیگیرد. در نهایت پیشنهاد میشود که ممرزهای ارسباران مورد توجه گیاهشناسان قرار بگیرد.
nrDNA ITS,trnH- psbA,ممرز,هیرکانی,فیلوژنی
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6377.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6377_858cd9f9e6b919d77a5ca01959070947.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
مطالعه تنوع ژنتیکی تودههای گلراعی (Hypericum perforatum L.) ایران با استفاده از نشانگرهای بین ریزماهوارهای
14
24
FA
ایمان
چاپلاق پریدری
غلامعلی
جلالی
هیئت علمی
علی
سنبلی
هیئت علمی
a-sonboli@sbu.ac.ir
مهرداد
زرافشار
mehrdadzarafshar@gmail.com
10.22092/ijrfpbgr.2012.6378
گلراعی یک گیاه دارویی با متابولیتهای ثانویه فراوان میباشد که دارای خواص درمانی ضد باکتریایی، ضد ویروسی، ضد قارچی و همچنین فعالیت ضد افسردگی است. در این پژوهش، تنوع ژنتیکی 29 توده گلراعی متعلق به هشت جمعیت جمعآوری شده از استانهای آذربایجانغربی، گیلان، تهران، سمنان، کردستان، لرستان، اردبیل و گلستان با استفاده از 12 آغازگر نشانگر ISSR بررسی گردید. تعداد باندهای هر آغازگر از 11 تا 26 متغیر بود و در مجموع 221 قطعه تکثیری امتیازدهی شدند که از این تعداد 196 مکان چند شکلی نشان دادند. میانگین محتوای اطلاعات چند شکلی آغازگرها (PIC) 37/0 برآورد گردید و آغازگرهای 841Y–UBC و UBC-807 بالاترین مقدار PIC (41/0) را نشان دادند. بررسی دندروگرام حاصل از تجزیه خوشهای با استفاده از ضریب تشابه جاکارد و روش الگوریتم UPGMA تنوع بالایی را در بین تودههای مورد بررسی نشان داد. بیشترین فاصله بین توده 23335 از اردبیل با تودههای 17982 و 14206 از آذربایجانغربی و بین تودههای 33337 از گیلان و 17982 از آذربایجانغربی و کمترین فاصله ژنتیکی بین تودههای 13180 و 13347 از گیلان مشاهده شد. واریانس مولکولی درون جمعیتها (تودههای درون استانها) و بین جمعیتها (بین استانها) بهترتیب 78 درصد و 22 درصد از واریانس کل دادهها برآورد شد که این توزیع واریانس نشاندهنده تنوع ژنتیکی بالا بین تودههای مورد بررسی در هر ناحیه جغرافیایی بود. نتایج این پژوهش نشان داد که نشانگرهای ISSR بطور مؤثری میتوانند برای مطالعه تنوع ژنتیکی تودههای گلراعی استفاده شوند.
تنوع ژنتیکی,گلراعی,نشانگر,.ISSR
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6378.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6378_9f4c17ce0006d9d761a18f72e8f6f92d.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بررسی ساختار ژنتیکی جمعیتهایی از گز روغنی در مراحل اولیه رشد
25
38
FA
حسین
میرزایی ندوشن
هیئت علمی
nodoushan2003@yahoo.com
هاشم
کنشلو
hkeneshlo@yahoo.com
فرشته
اسدی کرم
مجید
حسنی
محمد یوسف
آچاک
10.22092/ijrfpbgr.2012.6498
گز روغنی (<em>Moringa peregrina </em>(Forssk.) Fiori) تنها گونه جنس مورینگاست که به صورت طبیعی در مناطقی از جنوب و جنوب شرقی کشور ما رویش دارد. این گونه علاوه بر ارزشهای زیست محیطی، ارزش صنعتی و دارویی زیادی دارد و در طبیعت به دلایل مختلف در معرض خطر فرسایش شدید ژنتیکی است. در این تحقیق بذر شش جمعیت از این گونه از رویشگاههای آن در مناطق جنوب شرقی کشور از روی تک پایههای متعددی جمعآوری شده و پس از کاشت و تولید نهال از نظر ویژگیهای مختلف نونهالی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. از آنجا که تک درختان هر جمعیت با سایر جمعیتها متفاوت بوده و نتاج هر تک درخت نیز با نتاج سایر درختان متفاوت بود اطلاعات حاصل به صورت آشیانهای تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که جمعیتها از نظر صفات مورد مطالعه در دوره نونهالی اختلاف چندانی با هم ندارند و بیشتر اختلافات درون جمعیتی است. به عبارتی تنوع درون جمعیتی بیش از تنوع بین جمعیتی بود. با استفاده از امید ریاضی مجموع مربعات حاصل از تجزیه واریانس دادهها، واریانس بیومتریکی به اجزاء ژنتیکی تفکیک گردید که این تجزیه واریانس نیز حاکی از این بود که جزء واریانس درخت در جمعیت اهمیت بیشتری از سایر اجزاء داشت. جزء جمعیت از اجزاء واریانس بسیار ناچیز و غیر قابل توجه بود. اگرچه اختلاف از نظر ویژگیهای رویشی در درختان و درختچهها بیشتر در سنین بالاتر ظاهر میشوند، ولی کمبود تنوع ژنتیکی در ویژگیهای نونهالی در این گونه نیز قابل توجه بوده و میتواند حاکی از فرسایش ژنتیکی این گونه ارزشمند باشد.
تنوع ژنتیکی,ساختار ژنتیکی,گز روغنی,ویژگیهای نونهالی
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6498.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6498_a5f8d0bdac9cb10f9410c1d0bf99cb31.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بررسی روابط خویشاوندی برخی گونههای ماشک (Vicia spp.) براساس پروتئینهای ذخیره-ای و نشانگرهای RAPD
39
54
FA
علی
اصغری
هیئت علمی
ali_asgharii@yahoo.com
زهرا
بزرگی
مجید
شکرپور
علی اشرف
جعفری
http://orcid.org/000
aliashrafj@gmail.com
10.22092/ijrfpbgr.2012.6499
به منظور بررسی روابط فیلوژنتیکی برخی گونهها، زیرگونهها و اکوتیپهای ماشک، 17 نمونه توسط الکتروفورز پروتئینهای ذخیرهای دانه و 14 نمونه نیز توسط نشانگرهای RAPD (رپید) مورد مطالعه قرار گرفتند. پروتئینهای ذخیرهای دانه از بذرهای جمعآوری شده و DNA نمونهها از برگ بوتههای کشت شده استخراج شد. شاخص تنوع ژنی نی و شانون مربوط به نشانگرهای رپید و پروتئین تفاوت قابل ملاحظهای باهم نداشت، ولی شاخصهای PIC و MI مربوط به نشانگرهای پروتئینی بیشتر از میانگین این شاخصها در آغازگرهای رپید بود. در درخت فیلوژنی براساس نشانگرهای پروتئینی، زیرگونهها و اکوتیپهای گونه <em>sativa</em> در یک شاخه قرار گرفتند. در تجزیه رپید نیز این نمونهها در یک شاخه بزرگ قرار گرفتند که در زیر شاخههای آن گونههای دیگر نیز قرار داشتند. دو اکوتیپ از گونه <em>V. pannonica</em> در یک شاخه و در رده بالاتر، گونه <em>V. cracca</em> قرار گرفت. ترسیم درخت فیلوژنی با استفاده از ترکیب دادههای دو سری نشانگر، نتایج بهتری را ارائه کرد. گروهبندی نمونهها با استفاده از روش تجزیه به مؤلفههای هماهنگ اصلی، با نتایج حاصل از درخت فیلوژنی در هر سه حالت تاحدودی همخوانی داشت. البتّه مقایسه ماتریس فاصله مربوط به نشانگرهای رپید و پروتئین توسط آزمون مانتل، همبستگی کمی بین این دو دسته داده نشان داد.
فیلوژنی,ماشک,نشانگر,رپید,SDS-PAGE
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6499.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6499_a90a4357f5fca40a26a1143ddb13ef2e.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بررسی تنوع ژنتیکی ژنوتیپهای گیاه دارویی عنّاب (Ziziphus jujuba Mill.)با استفاده از نشانگر مولکولیAFLP
55
68
FA
رضا
شاه حسینی
علیرضا
بابائی
هیئت علمی
arbabaei@modares.ac.r
مهربانو
کاظمی
رضا
امیدبیگی
10.22092/ijrfpbgr.2012.6549
عنّاب (<em>Ziziphus jujuba </em>Mill.)یکی از گیاهان ارزشمند دارویی میباشد که به دلیل برخورداری از موسیلاژ، انواع ویتامین، پکتین، آلکالوئید، ترکیبات فنلی و اسیدهای چرب اهمیّت زیادی در صنایع دارویی دارد. این گیاه علاوه بر استفاده دارویی دارای جنبه زینتی نیز بوده و در جلوگیری از فرسایش خاک و بیابانزدایی کاربرد وسیعی دارد. این پژوهش به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی ژنوتیپهای عنّاب با استفاده از نشانگر مولکولی AFLP انجام شد. جمعیتی شامل 29 ژنوتیپ عنّاب از نقاط مختلف کشور انتخاب گردید و توسط 15 جفت آغازگر AFLP مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزارهای EXCEL و NTSYS استفاده شد. ماتریس تشابه با استفاده از ضریب جاکارد، تجزیه خوشهای با الگوریتم UPGMA و تجزیه به مختصات اصلی انجام شد. 12 جفت از 15 جفت آغازگر AFLP، دارای چندشکلی بودند. این آغازگرها در مجموع 689 باند تولید کردند که 44 عدد از آنها چندشکلی نشان دادند. براساس نتایج حاصل از دندروگرام، ژنوتیپهای مورد مطالعه به هشت گروه مجزا در سطح تشابه 75/0 تقسیم شدند. نشانگر AFLP بهطور مشخص توانست سه گروه قم، اصفهان و خراسان را تفکیک نماید. دقّت این تفکیک در حدّی بود که گروه خراسانی به صورت کاملاً خالص و مجزا از سایر گروهها قرار گرفت. نتایج حاصل از تجزیه خوشهای در تجزیه به مؤلفههای اصلی نیز تأیید شد. دو گروه قم و اصفهان به صورت مجزا تفکیک شدند؛ بنابراین این مناطق (نواحی مرکزی) را میتوان با اطمینان بالایی بهعنوان یکی از خاستگاههای عنّاب معرّفی نمود. بهطور کلی کارایی بالای این نشانگر در تفکیک و جداسازی ژنوتیپها قابل ملاحظه است. <br />
عنّاب,تنوع ژنتیکی,نشانگر AFLP
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6549.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6549_7af01ce51fb46739f4fb8a08fa0d39cf.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بررسی تنوع بین و درون جمعیتهای بلندمازو با استفاده از ویژگیهای نونهالی آنها
69
82
FA
آفاق
تابنده ساروی
مسعود
طبری
هیئت علمی
masoudtabari@yahoo.com
حسین
میرزایی ندوشن
mirzaee@rifr-ac.ir
کامبیز
اسپهبدی
هیئت علمی
k_espahbodi@yahoo.com
10.22092/ijrfpbgr.2012.6552
جهت بررسی تنوع بین و درون جمعیتهای بلندمازو و تأثیر مبدأ بذر بر برخی از صفات نونهالهای بلندمازو، همینطور بررسی پایههای مادری هر مبدأ، بذر لازم از 34 پایه مادری مشخص از رویشگاههای چمستان، لاویج (حوزه شهرستان نور)، کوهسارکنده و خرمچماز (حوزه شهرستان بهشهر) (بهترتیب با متوسط ارتفاع از سطح دریا 125، 500، 150، 630 متر) جمعآوری و در ایستگاه تحقیقات پاسند بهشهر (ارتفاع از سطح دریا 26 متر) کاشته شد. در پایان فصل رویش سال اول، تأثیر مبدأ بذر روی صفات زندهمانی، قطر یقه، ارتفاع کل، طول و حداکثر عرض پهنک، سطح و شکل برگ بررسی، و برترین و ضعیفترین پایهها در هر مبدأ تعیین شد. نتایج نشان داد که بین مبدأها تنوع معنیداری از نظر صفات مورد بررسی وجود دارد. در واقع نونهالهای پایههای مادری رویشگاه چمستان و سپس خرمچماز در مقایسه با مبدأهای دیگر از وضعیت مطلوبتری برخوردار بودند. به علاوه اختلاف بین پایههای مادری در هر رویشگاه نیز از نظر اکثر صفات مورد بررسی نونهالهای آنها در سطح 1 درصد معنیدار شد که نشاندهنده تنوع درون جمعیتی مناسب این گونه در رویشگاههای مورد مطالعه است. تجزیه به مؤلفههای اصلی نشان داد که صفات سطح برگ، طول و حداکثر عرض پهنک، قطر یقه و ارتفاع در تشکیل مؤلفه اول که 70 درصد از واریانس کل را پوشش میدهد، نقش بیشتری داشتند. تجزیه خوشهای نیز ژنوتیپها را در 6 گروه تفکیک نمود.
بلندمازو,پایه مادری,تنوع ژنتیکی,مبدأ بذر,ویژگیهای نونهالی
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6552.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6552_644357c78a9995bd433d5c1af2e04390.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
تأثیر تنظیمکنندههای رشد مختلف، محیطهای کشت، مواد ژلهای کننده محیط کشت و منابع کربوهیدرات بر افزونش شاخساره در Boiss. Pyrus glabra
83
96
FA
یوسف علی
سعادت
هیئت علمی
y.saadat1336@gmail.com
امالبنین
راستی
جواد
زمانی
10.22092/ijrfpbgr.2012.6565
استان فارس یکی از رویشگاههای طبیعی گلابی وحشی گونهی <em>Pyrus glabra</em> Boiss. میباشد. برداشت میوه، چرای بیرویه عرصههای جنگلی، تخریب جنگلها و توسعه کشاورزی در سالهای اخیر به شدت جنگلهای گلابی وحشی استان فارس را تهدید و زادآوری طبیعی این گونه را مختل نموده است. برای احیای جنگلهای<br /> <em>P. glabra</em> ضرورت دارد که تکثیر این گونهی ارزشمند مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش به منظور مطالعه تأثیر تنظیمکنندههای رشد، محیطهای کشت، مواد ژلهای کننده محیط کشت و منابع مختلف کربوهیدرات در تکثیر شاخساره <em>P. glabra</em> در کشتهای درون شیشهای انجام گردید. از نوک شاخساره و قطعههای ساقه تولید شده درون شیشه با منشأ بذر یا درختان بالغ بهعنوان ریزنمونه استفاده شد. میزان 8/0 تا 1 میلیگرمدرلیتر BA برای تکثیر شاخساره بهینه بود. امّا افزودن GA<sub>3</sub> به محیط کشت تاثیر منفی معنیدار روی وزن تر شاخساره داشت. میانگین طول شاخساره اصلی ریزنمونههای کشت شده روی محیط کشت موراشیگ و اسکوگ (MS) به طور معنیدار بلندتر از ریزنمونههای کشت شده روی محیط کشت گیاهان چوبی (WPM) و محیط کشت درایور و کانییوکی گردو DKW)) با نصف غلظت عناصر ماکرو بودند، اما در مقایسه با ریزنمونههای کشت شده روی محیط کشت DKW و MS با نصف غلظت عناصر ماکرو تفاوت معنیدار نداشتند. شکل ظاهری و کیفیت شاخسارههای تولید شده روی محیط کشت DKW از سایر محیط کشتها بهتر بود. ریزنمونههای کشت شده روی محیط کشتهای دارای ساکارز و گلوکز از نظر شاخصهای رشد با یکدیگر تفاوت معنیدار نداشتند ولی هر دو نسبت به محیط کشتهای دارای فروکتوز برتری معنیدار داشتند. محیط کشتهای نیمه جامد شده با فیتاژل در مقایسه با دیفکو باکتو آگار به طور معنیدار وزن تر شاخساره بیشتری تولید نمودند و از نظر کیفیت ظاهری بهتر بودند.
فیتاژل,دیفکوباکتو آگار,گلابی وحشی,ساکارز,محیط کشت DKW,.BA
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6565.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6565_9cf40134a56ec8dd6372a4bdde714f19.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
اثر سالیسیلیک اسید بر متیلاسیون ماده وراثتی در گیاه آویشن دنایی (Thymus daenensis Celak) مبتلا به سندرم هایپرهیدریسیتی
97
110
FA
محبوبه
زراوشان
فرانسواز
برنارد
هیئت علمی
f_bernard@sbu.ac.ir
زهره
حیدریان
هیئت علمی
10.22092/ijrfpbgr.2012.6567
گیاه آویشن دنایی (<em>Thymus daenensis </em>celak subsp. daenensis)یکی از گونههای اندمیک جنس آویشن در ایران است که از تکنیک کشت درون- شیشه برای تکثیر آن استفاده میشود. هایپرهیدریسیتی یکی از مشکلاتی است که در رشد درون- شیشه دیده شده و با ایجاد بدشکلی مانع تکثیر گیاه میشود. در این تحقیق، اثر بنزیل آدنین و سالیسیلیک اسید بر متیلاسیون ماده ژنتیکی در بافت هایپرهیدریک مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور جوانهها در محیط دارای بنزیل آدنین و سالیسیلیک اسید رشد یافتند. بدنبال آن اثر تیمارهای مذکور بر میزان تولید اکسیژن فعال و آنزیمهای آنتیاکسیدانی بررسی گردید. نتایج نشان داد که در محیط بدون هورمون و در محیط دارای بنزیل آدنین، میزان پرولین و پراکسید هیدروژن و آنزیمهای آنتیاکسیدان در نمونهها بالا می باشد، اما در تیمار سالیسیلیک اسید که موجب بازگشت هایپرهیدریسیتی در نمونهها شده، کاهش مقدار پرولین و پراکسید هیدروژن و آنزیمهای آنتی اکسیدان دیده شد. بررسیهای اپی ژنتیکی نشان داد که سالیسیلیک اسید اثری بر متیلاسیون DNAی اندامکی نداشت، ولی متیلاسیون DNAی ژنومی را به شدت کاهش داد. احتمالاً سالیسیلیک اسید با بیان یک سری از ژنهای فعال در شرایط تنشی سبب افزایش میزان پروتئینهای دخیل در تنشزدایی گردیده و به گیاه در حفظ حالت طبیعی خود کمک میکند. احتمالاً کاهش متیلاسیون در اثر تیمار با سالیسیلیک اسید میتواند در دهایپرهیدریسیتیشدن دخیل باشد.
آویشن دنایی,ریزازدیادی,هایپرهیدریسیتی,سالیسیلیک اسید,متیلاسیون DNA
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6567.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6567_b5b7a5cd1f305a03d3d85ed3b007f682.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
تکثیر غیرجنسی گونه چوبی کُنار (Ziziphus spina christti (L.) Willd) از طریق باززایی غیر مستقیم از ریزنمونه برگ در شرایط درون شیشهای
111
123
FA
الهه
احمدی
ahmadi_silva@yaho.com
سیّد محمد
حسینی نصر
حمید
جلیلوند
حامد
صالحیان آقبلاغ
10.22092/ijrfpbgr.2012.6626
با توجه به دگرگُشنی گونه کُنار، لازم است برخی از پایههای نخبه را از طریق غیرجنسی و تکنیک کشت بافت تکثیر نمود. در این مطالعه قابلیت کالوسزایی و باززایی ریزنمونه برگ گونه کُنار مورد ارزیابی قرار گرفت. ریزنمونههای برگ بدست آمده از نهال تولید شده در شرایط درون شیشهای، روی محیط کشت MS حاوی هورمونهای 2,4-D، NAA، TDZ و BAP در سه سطح (5/0، 1 و 2 میلیگرم در لیتر) کشت شدند. به منظور باززایی، محیط پایهی MS با سطوح مختلف از هورمونهای BAP، TDZ و Kin (0/1، 0/3 و 0/5 میلیگرمدرلیتر) و برای ریشهدار کردن گیاهچهها از محیط پایهی MS2/1 با سطوح مختلف از هورمونهای IBA و NAA با سطوح (5/0، 1 و 2 میلیگرم درلیتر) استفاده شد. نتایج نشان داد که در محیط کشت حاوی 2, 4-D و TDZ با غلظت 5/0 و 1 میلیگرم در لیتر (10<em>x</em>=) بالاترین میانگین کالوسزایی بدست آمد. تیمارهای Kin با غلظت 0/5 و TDZ با غلظت 0/1 میلیگرم در لیتر بهترتیب با میانگین عددی 84/8 و 95/8 دارای بالاترین میانگین شاخهزایی بودند، امّا شاخههای تولید شده توسط TDZ، بیشکل و غیرعادی بودند، در حالی که در تیمار هورمونی Kin، شاخههای مستقیم و نرمالی تولید شدند. البتّه مقدار ریشهزایی توسط هورمون IBA نسبت به هورمون NAA در همه غلظتها بیشتر است، امّا هورمون IBA در غلظت 0/1 میلیگرم در لیتر از سایر غلظتها در هر دو هورمون در تولید ریشه مؤثرتر است.
کشت بافت,باززایی,سایتوکنین,اکسین,کالوس و کُنار
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6626.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6626_a23ec140c3005f1a31da2118e2a45e7e.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
مطالعه رفتار میوزی و باروری دانهی گرده در گیاه دارویی مشگک
124
133
FA
لیلا
عوبیدی
obeidi1360@yahoo.com
علی اشرف
مهرابی
0000-0002-0060-3114
alia.mehrabi@yahoo.com
منصور
امیدی
momidi@ut.ac.ir
آتنا
اولادزاد
10.22092/ijrfpbgr.2012.6631
مشگک با نام علمی <em>Ducrosia anethifolia</em> (DC.) Boiss، بومی ایران بوده و به علت خواص دارویی فراوانی که دارد، در طب سنتی از اهمیت بالایی برخوردار است. در این تحقیق رفتار میوزی و نیز قدرت باروری دانة گردة این گیاه مورد بررسی قرار گرفت. برای بررسی مراحل مختلف میوز و تعیین ناهنجاریهای میوزی، گلآذین نارس گیاه مشگک جمعآوری و مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که عدد پایة کروموزومی در این گیاه 11=n است که در مرحلة دیاکینز بهصورت بیوالانتهای حلقوی و میلهای جفت میشوند، هرچند که تعداد معدودی یونیوالانت و کوادریوالانت هم در این مرحله دیده شد. امّا در بررسی مراحل مختلف تقسیم میوزی گیاه مشگک، ناهنجاریهای میوزی شامل چسبندگی کروموزومی، کروموزوم تأخیردار، مهاجرت زودهنگام کروموزومها، تودة کروماتینی و میکرونوکلئوس در فراوانی کم مشاهده گردید. شاخص میوزی اندازهگیری و چهار سلول با اندازة برابر در مرحلة تتراد، طبیعی در نظر گرفته شد. قدرت باروری دانة گرده نیز با توجه به رنگپذیری آن ارزیابی گردید. دانههای گردة رنگ شده با اندازة طبیعی به طور بالقوه بارور و طبیعی در نظر گرفته شد. البتّه با توجه به شکلگیری بیوالانت طبیعی در بیشتر سلولهای مطالعه شده و بالا بودن شاخص میوزی، رفتار میوزی گونه طبیعی و رنگپذیری دانة گرده 97 درصد ارزیابی شد.
مشگک (Ducrosia anethifolia),میوز,گرده,ناهنجاریهای میوزی,تتراد
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6631.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6631_00b7914fce108aa5e31aa5a4f5f04ab3.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
ریزازدیادی گونه کلیر (Capparis decidua) از طریق کشت سرشاخه درختان برگزیده و دانهالهای کلیر
134
144
FA
طیبه سهیلا
نراقی
tnaraghi@rifr-ac.ir
میترا
امام
mitraemam@yahoo.com
عباس
قمری زارع
zare@rifr.ac.ir
غلامرضا
دمی زاده
آناهیتا
شریعت
shariat@rifr-ac.ir
10.22092/ijrfpbgr.2012.6632
گونه کلیر <em> </em>(<em>Capparis decidua</em>)از گیاهان بیابانی مقاوم به خشکسالی طولانیمدت است که خاص مناطق رویشی جنوب ایران (استانهای هرمزگان، بوشهر، سیستان و بلوچستان) میباشد. با توجه به عدم زادآوری طبیعی این گونه در سالهای اخیر، تکثیر غیرجنسی پایههای سالم این گونه از طریق کشت بافت، میتواند منجر به حفاظت از این منابع ژنتیکی با ارزش شود. تحقیق حاضر جهت کشت درون شیشهای و تکثیر گونه کلیر از طریق ریزنمونه جنین و جوانه (دانهالها و درختان برگزیده) انجام شده است. بذرها پس از سترونسازی شکافته شده و جنینهای داخل آنها، در محیط کشتهای MS و MCM درون ویالهای شیشهای و محیطهای حاوی مقادیر مساوی ورمیکولایت، پیت و پرلیت سترونسازیشده در دو گروه، آبیاری شده با محیط کشت MS و بدون آن درون ظروف کشت Magenta GA7 کشت شدند. 74 درصد جنینها پس از 3 هفته در ظروف کشت Magenta GA7 جوانه زدند و دانهالها تشکیل شدند. سرشاخههای این دانهالها و درختان برگزیده در محیط کشتهای MS (N/2) و MCM حاوی ترکیبات مختلف هورمونی اکسین و سیتوکینین کشت شدند. در مرحله شاخهزایی، بیشترین تعداد شاخه (5/4) در محیط کشت MCM با ترکیب هورمونی 1/0 میلیگرم در لیترBA ، 3/0 میلیگرم در لیتر 2iP، 01/0 میلیگرم IBA و 5/0 میلیگرم در لیتر GA3 برای هر دو نوع سرشاخه با منشاء دانهال و برگزیده بدست آمد. بیشترین درصد ریشهزایی (89%) با قرار دادن شاخهها در محیط MS (N/2) به همراه 5/0 میلیگرم در لیتر IBA و در ظروف کشت Magenta GA7 حاوی خاک سترونسازیشده پیت و ورمیکولایت بدست آمد. گیاهچهها پس از طی مراحل مختلف سازگاری در نهالستان اداره کل منابع طبیعی شهرستان جاسک کشت شدند.
کلیر,کشت درون شیشهای,سرشاخه,کشت جنین جنسی و دانهال
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6632.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6632_0fe8b4f3781e424056cbe38593b4a49e.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
بررسی خصوصیات مورفولوژیکی سنبله و علل ریزش بذر در چاودار کوهی
145
159
FA
علی
گزانچیان
agazanchi@yahoo.com
مجید
رنجبر
10.22092/ijrfpbgr.2012.6633
چاودارکوهی(Guss. <em>montanum Secale</em>) یکی از گراسهای پایا میباشد که برای ایجاد چراگاه و تولید علوفه در مراتع با متوسط بارندگی 300 میلیمتر و بیشتر توصیه شده است. یکی از مشکلات عمده این گونه در ایستگاههای تولید بذر، ریزش بذر بوده که به کاهش عملکرد دانه منجر میشود. به منظور مطالعه تنوع و معرفی بهترین تودههای متحمل به ریزش بذر و تعیین مهمترین عوامل مؤثر در ریزش بذر و مناسبترین زمان برداشت بذر تحقیقی در سالهای 86-1385 در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی روی 8 توده مختلف چاودارکوهی اجرا شد. صفات طول و وزن سنبله، فاصله میانگره و قطر محور سنبله، تعداد سنبلچه و بذر در سنبله و طول، عرض و وزن هزاردانه و بررسی زمان تشکیل بذر، رسیدن بذر و ریزش بذر طی 5 نوبت به فاصله هر 10 روز انجام شد. نتایج نشان داد که بذر تودههای مختلف چاودارکوهی در اواخر خرداد کاملاً سخت شده و از اوایل تیرماه در تودههای حساس، با شکستن محور سنبله از بالا به پائین سنبله، بذرها شروع به ریزش کرد. بر این اساس تودهها به دو تیپ حساس و مقاوم تقسیم شده، هرچندکه تنوع درون تودهای نیز مشاهده شد. مقایسه مورفولوژی سنبله این دو تیپ با استفاده از آزمون t نشان داد (01/0> <em>p</em>) که در تیپ مقاوم مهمترین عوامل مؤثر در ایجاد تحمل به ریزش بذر شامل وزن سنبله، طول سنبله، نسبت وزن سنبله به طول آن، درشتی بذر و فاصله میانگره بوده که بهترتیب 75 ، 19، 31 ، 31 و 1/5 درصد نسبت به تیپ حساس افزایش بیشتری داشتند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که تحمل به ریزش بذر در چاودار کوهی میتواند منشأ ژنتیکی داشته باشد و این خصوصیت در تودههای بومی ایران یافت میشود.
چاودارکوهی,(montanum (Secale,ریزش بذر,مورفولوژی سنبله
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6633.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6633_614d5f9f6fac3bf4927ece96a2634101.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
تنوع ژنتیکی ژرمپلاسم اسپرس ایران با تأکید بر صفات زراعی
160
171
FA
محمدرضا
عباسی
0000-0002-4204-8358
rabbasim@yahoo.com
10.22092/ijrfpbgr.2012.6634
ایران یکی از مهمترین مراکز تنوع ژنتیکی جنس اسپرس (<em>Onobrychis</em> Mill. ) است. در این تحقیق 198 توده بومی اسپرس زراعی (<em>O. vicifolia </em>Scop.Syn<em> O. sativa</em> Lam) جمعآوری شده از سراسر کشور با کاشت در مزرعه طی دو سال صفات زراعی- مورفولوژیکی آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. تنوع خوبی در بیشتر صفات زراعی دیده شد. در صفت تعداد روز تا گلدهی وجود 40 روز تنوع، مواد مناسب تولید ارقام در گروههای مختلف رسیدگی را فراهم میآورد. همچنین تنوع مناسبی برای صفت تحمل به سفیدک سطحی و ریزش نیام در مواد دیده شد. براساس نتایج تجزیه رگرسیون رنگ ارغوانی ساقه بهعنوان یک نشانگر سریع برای گزینش مواد به منظور تولید علوفه بالا مشخص گردید. مواد براساس تجزیه خوشهای به روش K-means و تجزیه به عاملها در سه گروه دستهبندی شدند. قرابت گروهها با یکدیگر و صفات برجسته هر گروه بحث شده است. در این تحقیق مجموعه قابل توجهی از ژرمپلاسم بومی اسپرس زراعی ارزیابی شده است که میتواند در برنامهریزی برای بهنژادی اسپرس مورد استفاده قرار گیرد.
اسپرس زراعی,تودههای بومی,ارزیابی زراعی- مورفولوژیکی
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6634.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6634_b57d37059de34b1bd4e7a350ff134df5.pdf
مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
تحقیقات ژنتیک و اصلاح گیاهان مرتعی و جنگلی ایران
1735-0891
2383-1448
20
1
2012
08
22
مطالعه صفات مورفولوژیک و الکتروفورزی پروتئینهای ذخیرهای بذر جمعیتهای سوسن چلچراغ (Lilium ledebourii) موجود در ایران
172
180
FA
صغری
مرادی پور جیرنده
sojanlili@yahoo.com
عباس
قمری زارع
zare@rifr.ac.ir
امیر
موسوی
m-amir@nigeb.ac.ir
لیلا
میرجانی
10.22092/ijrfpbgr.2012.6635
سوسن چلچراغ (<em>Lilium ledebourii</em>) یکی از گیاهان خودرو و در حال انقراض کشور، نخستین گیاهیست که بهعنوان میراث ملی در ایران به ثبت رسیده است و در عین حال بهعنوان یک گونه زینتی، قابلیت عرضه به بازارهای گل ایران و جهان را دارد. در این پژوهش، قرابت و تنوع ژنتیکی جمعیتهای سوسن چلچراغ موجود در ایران براساس مطالعات الکتروفورزی پروتئینهای ذخیرهای بذر و مقایسه خصوصیات مورفولوژیکی آنها در پنج جمعیت در سه استان گیلان، مازندران و اردبیل انجام شد. براساس 13 ویژگی مورفولوژیکی، گیاهان منطقه داماش (از استان گیلان) از نظر بیشتر صفات بیشترین میانگین را داشتند، درحالیکه دو منطقه درفک و کلاردشت (بهترتیب از استان گیلان و مازندران) بسیار شبیه به هم و در مرتبه پائینتری قرار گرفتند. الگوی الکتروفورزی به روش SDS-PAGE بر روی بذرهای پنج جمعیت نشان داد که بیشترین تعداد باندها در محدوده پروتئینهای با وزن مولکولی کم و در محدوده 4/18، 35 و 45 کیلودالتون بودند. البتّه کمترین تعداد در محدوده پروتئینهای با وزن مولکولی متوسط قرار گرفتند. با استفاده از تجزیه خوشهای جمعیتهای مورد نظر دستهبندی و میزان قرابت ژنتیکی میان آنها تعیین گردید. این نتایج، جمعیتها را به دو دسته تقسیم کرد. کمترین فاصله بین جمعیتهای داماش و اردبیل بود که ممکن است نشاندهنده منشأ ژنتیکی مشترک بین آنها باشد. بیشترین فاصله هم از لحاظ مورفولوژیکی و هم الکتروفورزی بین جمعیتهای داماش و کلاردشت بود. تفاوت در ژنهای کدگذار پروتئینهای ذخیرهای بذر این دو جمعیت، نشانگر این است که آنها در مسیر تکامل و گونهزایی از یکدیگر قرار گرفتهاند.
سوسن چلچراغ,Lilium ledebourii,قرابت ژنتیکی,الکتروفورز و تجزیه خوشهای
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6635.html
https://ijrfpbgr.areeo.ac.ir/article_6635_aaf81b744f94f0ce40b09980076d1a5d.pdf